هفت ماهگیت مبارک

                                  بنام خدایی مهربانی ها

درورد بر پسر گلم مهرسام جان

امروز هفت ماهه شدی قند عسلم برای اولین بار تنهایی بردمت خانه بهداشت برای قد ووزن دکتر از قدت راضی بود ماشالله هزار ماشالله قد بلندی ولی وزنت عالی نبود.

حالا گزارشات کارهای شیرین تو این یک ماه یاد گرفتی از مامانی الهی قربونت برم که باهوشی زود یاد میگیری.

یاد گرفتی دست میزنی ازت فیلم گرفتم خیلی جالبه تازه خودتم یاد گرفتی با من تکرار میکنی من میگم دست دست و تو میگی دت دت و دست میزنی

و اتل متل را میخونم میزنی به پاهات و ات ات میگی البته این کار را زیاد دوست نداری و فقط دو روز انجامش دادی.

یاد گرفتی سینه خیز میری جلو و دیگه غلت نمی زنی از این سر سالن تا اون سر و داری تلاش میکنی روز زانو های نازت بمونی و کمی ژست چها دست و پا برامون میگیری خیلی جالب میشی. و تلاش میکنی با کمک دستات از روی پهلو به حالت نشسته در بیایی که دوبار اومدی تا بالا و افتادی یه بارش گریه کردی و بار دیگه خودتم خندیدی.

دوست داری که دستت را بگیریم و تاتی نباتی کنی و راه بری خیلی به یان کار علاقه داری و وقتی رو کمر خواب دو تا انگشت اشاره بابایی را می گیری بابایی یا علی میگه و تا هم اول میشینی و بعد بلند میشی می ایستی.

و دیگه فنجون آب و قاشق و ظرف غذات را میشناسی و وقتی می بینی ب ب بعنی به به میگی. جانمممم

آی مژده **مژده **مژده

اولین مروارید زیبای مهرسام در هجدهم اردیبهشت دیده شد. زمانی که داشتم با فنجونش آب بهش میدادم دندان نازش که تازه جوونه زده بود تیکی صدا  کرد خورد لبه فنجون من همه ناراحتی از بابت چشم هاش را یک لحظه فراموش کردم آخه آماده شده بودم ببرمش دکتر انقده سفت بغلش کردم و بوسیدمش که خودش طفلی مونده بود من دارم باهاش چیکار میکنم.

تازه روز پدر هم یاد گرفت و به بابایش گفت بااباب باب ااااااا

خیلی ناز گفتی و این شد هدیه روز پدر. و باضافه ژله تزریقی بامزه مامان و رستوران هایپر استار  مهمون مامان به حساب جیب بابا. هدیه از حساب جیب خودشه.زشته یه خانم با آقایی بره بیرون و حساب کنه مهم اینه نیتم براش دعوت به رستوران بوده

 بفرمایید بقیه عکسها در ادامه مطلب

اینجاهم بعد از گوش دادن به آهنگ گنجشک لالا ناز لالا کرده مهرسام خان

اینجاهم بابای موهاشو مثل عمو مانی فشن کرده.تو خانه بهداشت کلی با این موهات جلب توجه کردی!!!

اینم کیک تولد ژله تزریقی مامان نفس 22 اردیبهشت بابای برام خرید چون با موتور بود تزیین کیک خراب شو و ژله هام خراب ولی تولد سه نفره عالی بود.خوش گذشت ولی تو نتونستی بخوری و نگاهمون می کردی.

اینم اولین ژله تزریقی  بامزه مامان برای هدیه روز پدر . اون ژله تزریقی بالا کحا و این کجا هههههههههه

پروردگارا سپاسگذارم