دو ماهگی و واکسن آخ آخ اخ خ خ خ
پسر گلم دو ماهه شد یه مرد بزرگ صبح روز 27 آذر باتفاق مادر جون مهرسام رابردیم مرکز بهداشت که شانس ما خیلی شلوغ بود خدا راشکر قد و وزنت هزار ماشالله عالی بود فدات شم وقتی واکسن زدی خیلی گریه کردی و جیغ زدی بمیرم برات منم اشک تو چشمام بود و بغض گلوم را گرفته بود ولی فقط همون لحظه را ناآرامی کردی پسر مهربون مادر جون دو روز زحمت کشید ازت مراقبت کرد که تب نکنی سر وقت برات کمپرس آماده میکردیم و قطره استامنفون بهت میدادیم. مرسی مادر جون ناهید مهربون دوستتدارم اینم عکس پسرم بعد از واکسن اینم دو روز قبل از واکسن بوده که نمی دونستی قراره چه بلایی سرت بیاد. الهی فدات شم کا اینجوری ناز نگاه میکن...
نویسنده :
نفس
14:09